تنهایی

ساخت وبلاگ
شاید تو این وبلاگ که دارم بیشترین کلمه ای که موج میزنه همین باشه .خوب چه میشه کرد واقعیت امر همینه و من واقعا احساس تنهایی عمیق میکنم و این احساس تا آخر عمر همراه منه چون هیچ وقت نمیتونم اون اعتماد رو به طرف مقابل ام کسب کنم .ولی چرا من بی اعتماد شدم نسبت به آدم ها واقعا اینو نمیدونم شاید به این دلیل بود بعد دوتا دوست بسیار صمیمی که یهو گذاشتن رفتن و یا یکی که مجبور شدم به دلایلی ترک کنم .آخری رو که خودم خواستم و مجبور بودم ولی اون دوتا دوست صمیمی شاید زبانا ببخشم ولی عمیقا نمیتونم چون روی روح من یه زخمی ایجاد شده که هر چی سعی میکنم قابل ترمیم نیست حتی نمیتونم بیشتر از چند جمله باهاشون صحبت کنم .اینا درست زمانی منو ترک کردن تو اوج اعتماد نسبت بهشون بودم و بعد رفتن یهویشون خیلی بد جور افتادم خوب چه میشه کرد باید گذر کرد و با تنهایی ساخت .کاش یه خواهر داشتم خیلی خلا نبودنش رو احساس میکنم .

چون یه برادر هر چی خوب باشه برای یه خواهر همیشه محدودیت هایی داره .و اینکه با تجربه این دو تا داداش منی که عین کف دست هستم براشون ولی اونا همیشه یه درون خیلی عمیق با پیچیدگی های خاص خودشون هستن و هیچ وقت عین من مثل کف دست نبودن نمیدونم شاید اونا درست باشن و من زیادی ساده خوب فک کنم منم باید یه تصمیم مهم بگیریم اینکه به دنبال کسی نباشم و خودم باشم با خودم چون اون شخصی که من دنبالش هستم هیچ وقت پیدا نمیشه و الان تو این سن برای پیدا کردن دوست جدید واقعا خیلی دیره .

نوشته شده توسط تنها  در ساعت 13:18 | لینک  | 
روزمرگی های من...
ما را در سایت روزمرگی های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkhaste24680 بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 8:14